اعجبلغتنامه دهخدااعجب . [ اَ ج َ ] (ع ن تف ) بشگفت آورنده تر. عجیب تر. (ناظم الاطباء): بعیر اعجب ؛ شتر بشگفت آرنده تر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بشگفت تر. بشگفتی تر. خوش آیندتر: کان عند امراءة رجلان یخطبانها و کان احدهما اعجب الیها من الاَّخر. (نوادر ابن اعرابی ). (یادداشت بخط مؤلف ) <s
اعزبلغتنامه دهخدااعزب . [ اَ زَ ] (ع ص ) مرد بی زن . (ناظم الاطباء). مرد بی زن . هوقلیل . او لاتقل : اعزب ، للرجل الذی لا اهل له و یقال : رجل عزب و امراءة عزباء. (منتهی الارب ). آنکه او را زن نباشد. و این نادر است و بیشتر عَزَب و عزیب گویندو مؤنث آن عزباء است . (از اقرب الموارد). و فی الحدیث
اعجب جاهلالغتنامه دهخدااعجب جاهلا. [ اَ ج َ ب ِ هَِ ] (اِخ ) لقب مردی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لقب مردی است مانند «تأبط شراً». (از تاج العروس ).
اعاجیبلغتنامه دهخدااعاجیب . [ اَ ](ع اِ) ج ِ اعجوبة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). شگفتها. کاءَنَّه ُ ج ِ اعجوبة کاحدوثة و احادیث . (منتهی الارب ) . عجبها. شگفتیها. || ج ِ عجیب ، چنانکه احادیث ج ِ حدیث . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : و از احوال اکاذیب گذشته اع
اعجب جاهلالغتنامه دهخدااعجب جاهلا. [ اَ ج َ ب ِ هَِ ] (اِخ ) لقب مردی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لقب مردی است مانند «تأبط شراً». (از تاج العروس ).
کَفَّارٌفرهنگ واژگان قرآنبسيار ناسپاس (کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است براي همين در عبارت " کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ "به معناي کشاورزان است از اين جهت که دانه را در خاک پنهان مي کنند و از طرفي هرکسي که ربوبيت يا نعمتهاي خداي تعالي را انکار کند نيز کافر ناميده مي شود)
کَفَّارٌفرهنگ واژگان قرآنبسيار ناسپاس-بسيار کفرانگر (کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است براي همين در عبارت " کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ "به معناي کشاورزان است از اين جهت که دانه را در خاک پنهان مي کنند و از طرفي هرکسي که ربوبيت يا نعمتهاي خداي تعالي را انکار کند نيز کافر ناميده مي شود)
کَفُورفرهنگ واژگان قرآنبسيار ناسپاس-همواره ناسپاس(کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است براي همين در عبارت " کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ "به معناي کشاورزان است از اين جهت که دانه را در خاک پنهان مي کنند و از طرفي هرکسي که ربوبيت يا نعمتهاي خداي تعالي را انکار کند نيز کافر ناميده مي شود)
نَّکْفُرَفرهنگ واژگان قرآنکه کفر بورزيم(کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است براي همين در عبارت " کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ "به معناي کشاورزان است از اين جهت که دانه را در خاک پنهان مي کنندو از طرفي هرکسي که ربوبيت يا نعمتهاي خداي تعالي را انکار کند نيز کافر ناميده مي شود)
نَکْفُرُفرهنگ واژگان قرآنکفر مي ورزيم(کلمه کفر در اصل به معناي پوشاندن است براي همين در عبارت " کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ ﭐلْکُفَّارَ نَبَاتُهُ "به معناي کشاورزان است از اين جهت که دانه را در خاک پنهان مي کنندو از طرفي هرکسي که ربوبيت يا نعمتهاي خداي تعالي را انکار کند نيز کافر ناميده مي شود)
اعجب جاهلالغتنامه دهخدااعجب جاهلا. [ اَ ج َ ب ِ هَِ ] (اِخ ) لقب مردی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لقب مردی است مانند «تأبط شراً». (از تاج العروس ).