اعظاملغتنامه دهخدااعظام . [ اَ ] (اِخ ) نام جایی است که در ابیات زیر آمده است :فقد قدمت آیاتها و تنکرت لما مر من ریح و اوطف مرهم تأملت من آیاتها بعد اهلهاباطراف اعظام فاذناب ازنم .کثیر (از معجم البلدان ).
اعظاملغتنامه دهخدااعظام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عظم (در خردی و بزرگی ستاره ها)، یعنی اقدار.- اعظام کواکب ؛ اقدار ستارگان از شش عظم یا قدر. (یادداشت بخط مؤلف )
اعظاملغتنامه دهخدااعظام . [ اِ ] (ع مص ) بزرگ کردن و بزرگ داشتن . (غیاث اللغات ). بزرگ گردانیدن .بزرگ داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عظمت گذاشتن و بزرگ داشتن کسی را. (از اقرب الموارد). || ببزرگی صفت کردن . بزرگ دیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
اعجاملغتنامه دهخدااعجام . [ اِ ] (ع مص ) سخن گفتن بزبان عجم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). اعجام کلام ؛ یعنی به عجمه سخن گفتن مثل آن که گویند: «یرید ان یعربه فیعجمه »؛ یعنی بعجمی آورد آنرا و مراد آن است که در آن غلط و نادرست وجود دارد. (از اقرب الموارد). سخن گف
احجاملغتنامه دهخدااحجام . [ اِ ] (ع مص ) بازایستادن از بیم و خوف . واایستادن . (تاج المصادر). پسپا شدن از بیم . (منتهی الارب ). واپس شدن از کاری . (تاج المصادر). || بددلی کردن . (تاج المصادر). بددل شدن : سلطان از کثرت تعب از اقدام بازمانده و نزدیک شده که در شکال احجام ا
اعظامةلغتنامه دهخدااعظامة. [ اِ م َ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). عِظامَة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). لباسی بالش مانند که زنان سرین خود را با آن کلان نمایانند. (از اقرب الموارد).
تبجیلفرهنگ مترادف و متضاد۱. احترام، اعظام، بزرگداشت، تجلیل، تعظیم، تکریم ۲. بزرگشمردن، گرامی داشتن ≠ تحقیر
تعظیمفرهنگ مترادف و متضاد۱. احترام، اعظام، بزرگداشت، تکریم، حرمت، کرنش ≠ تحقیر ۲. احترام کردن، بزرگ داشتن، حرمت گذاشتن، کرنش کردن
بزرگداشت، بزرگداشتفرهنگ مترادف و متضاد۱. اعزاز، اعظام، تبجیل، تجلیل، تعظیم، تکریم، توقیر، گرامیداشت، نکوداشت ≠ تحقیر ۲. احترام، حرمت، رعایت
اعظامةلغتنامه دهخدااعظامة. [ اِ م َ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). عِظامَة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). لباسی بالش مانند که زنان سرین خود را با آن کلان نمایانند. (از اقرب الموارد).