اغراضلغتنامه دهخدااغراض . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ غَرض ، بمعنی پیش بند شتر مانند تنگ زین را. || ج ِ غَرَض ، بمعنی نشانه ٔ تیر و خواست و آهنگ . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به غرض شود. || مأخوذ از تازی . غرضها. خواهشها. آرزوها. مرادها. اراده ها. قصدها. نیت ها. مقصودها. نتیجه ه
اغراضلغتنامه دهخدااغراض . [ اِ ] (ع مص ) خمیر تازه کردن برای چاشت قوم : اغرض لهم غریفاً. (از منتهی الارب ). سرشتن خمیر برای چاشت قوم و بشب نخورانیدن به آنان : اغرض للقوم غریفاً؛ عجن عجیناً ابتکره و لم یطعمهم بائتا. (از اقرب الموارد). || پر گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پر کردن ظرف : اغ
اغرادلغتنامه دهخدااغراد. [ اِ ] (ع مص ) بلند برداشتن آواز و طرب انگیز ساختن و در گلو گردانیدن آواز را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طرب انگیز ساختن کسی را بوسیله ٔ بلند برداشتن آواز خود و در گلو گردانیدن آن : اغرده ؛ اطربه بتغریده . (از اقرب الموارد).
اغرودلغتنامه دهخدااغرود. [ اُ ] (ع اِ) سرود. ج ، اَغارید. (از اقرب الموارد). اُغرودَة. (از اقرب الموارد). رجوع به این کلمه شود.
رخنهکنشگرhacktivistواژههای مصوب فرهنگستانفردی که با اغراض سیاسی به سامانههای رایانهای رخنه میکند متـ . رخنشگر* * «رخنشگر» صورت اختصاری رخنهکنشگر است
Passionدیکشنری انگلیسی به فارسیشور، عشق، هوای نفس، اشتیاق و علاقه شدید، هوی، احساسات تند و شدید، تعصب شدید، اغراض نفسانی
عاطفةدیکشنری عربی به فارسیاحساسات , هيجانات , شور , هيجاني , اشتياق وعلا قه شديد , احساسات تند وشديد , تعصب شديد , اغراض نفساني , هواي نفس