افخملغتنامه دهخداافخم . [اَ خ َ ] (ع ن تف ) بزرگ قدرتر. گرانمایه تر. (ناظم الاطباء). بزرگتر. (آنندراج ). فخیم تر. (یادداشت مؤلف ).
محمدآبادلغتنامه دهخدامحمدآباد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (محمدآباد افخم الدوله ) دهی از دهستان افشاریه ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران است با 108 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
شریففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات رجمند، بزرگوار، آبرومند، اصیل، نجیب، حلالزاده، خانوادهدار، بااصلونسب، درستکار، امین، درست، عفیف، مؤمن، متقی، باتقوا باوجدان، بامعرفت، عادل، آقامنش، انسان، بزرگوار، مسیحایی، وارسته، پرهیزگار، پاک افخم، بزرگ، اشرف، اقدس، عظام، عظما، عظیمالشأن، علیه، مشرفه، معظم، معظمالیه، معظمله،
کوچک جنگلیلغتنامه دهخداکوچک جنگلی . [ چ َ / چ ِ ک ِ ج َ گ َ ] (اِخ ) از مجاهدان مشروطیت و رهبر قیام جنگل . نامش یونس و معروف به میرزا کوچک خان فرزند میرزا بزرگ از مردم رشت و ساکن استادسرا بود. در سال 1298 هَ . ق . دیده به جهان گشود