افریسموسلغتنامه دهخداافریسموس . [ اَ ] (معرب ،اِ) بیونانی مرضی است که مردان را بهم میرسد و آن از شدت نعوظ است یعنی پیوسته آلت مرد ایستاده ، و به اسقاط همزه هم هست . (برهان ) (آنندراج ). مأخوذ از یونانی ، فریسمیوس یعنی بیماری است که در آن آلت مرد پیوسته در حالت نعوظ و راست ایستاده است . (ناظم الا
افریسموسفرهنگ فارسی عمیدمرضی که در برخی از مردان پیدا میشود و آلت تناسلشان همیشه راست و در حال نعوظ است.
افرسیموسلغتنامه دهخداافرسیموس . [ ] (اِ) بیونانی مرضی است که مردان رابهم میرسد و آن شدت نعوظ است یعنی پیوسته آلت مردی استاده می باشد و به اسقاط همزه هم هست . (هفت قلزم ).
فریسیموسفرهنگ فارسی معین(فَ) [ معر. ] (اِ.) نعوظ شدید و دردناک که در مرضای مبتلا به سوزاک و التهاب مثانه و نیز بر اثر مسمومیت از ذراریح و همچنین برخی ضایعات اعصاب نخاعی دیده می شود؛ فریسموس و اَفریسموس نیز گویند.
فریسیموسلغتنامه دهخدافریسیموس . [ ف َ ] (معرب ، اِ) نعوظ شدید و دردناک که در مرضای مبتلا به سوزاک و التهاب مثانه و نیز بر اثر مسمومیت از ذراریح یا پریاپیسم و همچنین برخی ضایعات اعصاب نخاعی دیده میشود. افریسموس . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فریسموس شود.
توترلغتنامه دهخداتوتر. [ ت َ وَت ْ ت ُ ] (ع مص ) سخت گردیدن پی و گردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سخت شدن پی و مانند وتر گردیدن . (از اقرب الموارد).- توتر قضیب ؛ فریسموس . علتی است که بی آرزوئی حاجت مرد برخاسته ماند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع