افچهلغتنامه دهخداافچه . [ اُ / اَ چ َ / چ ِ ] (اِ) علامتی که در کشتزار برای رمیدن مرغان و جانوران برپا کنند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). علامت است که در غله زارها و کشت و زراعت بجهت رمیدن مرغان سازند. (برهان ). چیزی که در کشته
افچهفرهنگ فارسی عمیدآنچه از چوب و پارچه و جز آن به شکل انسان در کشتزار برپا کنند که جانوران از آن بترسند و به زراعت آسیب نرسانند؛ مترسک؛ هراسه؛ داهل.
حفةلغتنامه دهخداحفة. [ ح َف ْ ف َ] (ع اِ) نورد [ در جولاهگی ] . (مهذب الاسماء). منوال [ در جولاهی ] . منوال جولاهان که بر آن جامه پیچند وقت بافتن . (از اقرب الموارد). || کرامت تمام . نوازش تمام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نوعی ماهی است سپید و خاردار. || اندازه ای که شتر در چرا خورد.
حفیةلغتنامه دهخداحفیة. [ ح ِ ی َ ] (ع مص ) حفوة. برهنه پای شدن . برهنه پائی . پابرهنگی . || سودگی پای آدمی و سپل شتر و سم ستور. سوده شدن پای و سپل و سم . (اقرب الموارد). رجوع به حفوة شود.
پل جاجرودلغتنامه دهخداپل جاجرود. [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش افچه در شهرستان تهران دارای 49 تن سکنه . کاروانسرای شاه عباسی دارد که قابل استفاده است . اطراف این محل شکارگاه سلطنتی است . دو قهوه خانه سر پل و سرراه شوسه واقع است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج
نافچهلغتنامه دهخدانافچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) تصغیر ناف است ، از: ناف + چه (علامت تصغیر). رجوع به ناف شود.