اقاربلغتنامه دهخدااقارب . [ اَ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قریب . || ج ِ اقرب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نزدیکان و خویشان . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). خویشان و برادران و تبارنزدیکتر به نسب از جانب پدران . (ناظم الاطباء). خویشان و نزدیکان در نسب خواه از طرف پدر باشند یا مادر.(ناظم
عقاربلغتنامه دهخداعقارب . [ ع َ رِ ] (ع اِ) ج ِ عَقرب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عقرب شود : دبیب عقارب بلا و صریر جنادب هوا بیفتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 436). به ضیافتخانه ٔ عقارب نواهس و حیات لواحس شتافت . (ترجمه ٔ ت
عقاربلغتنامه دهخداعقارب . [ ع َ رِ ] (اِخ ) قبیله ای است که در قسمت جنوب جزیرةالعرب نزدیک عدن ، سکونت دارند. (فرهنگ فارسی معین ).