اقتراحلغتنامه دهخدااقتراح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درخواستن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). سئوال کردن . (غیاث اللغات ).- اقتراح کردن ؛ درخواستن . طلبیدن : ادب را برسمش کنند اقتراح خرد را به رایش کنند امتحان .
اقتراحدیکشنری عربی به فارسیپيشنهاد , طرح , طرح پيشنهادي , اظهار , ابراز , اشاره , تلقين , اظهار عقيده , الهام
اقتراحفرهنگ فارسی عمید۱. خواستار شدن از دیگران که دربارۀ مطلبی نظر بدهند؛ پرسیدن از صاحبنظران دربارۀ موضوعی.۲. برگزیدن و اختیار کردن چیزی.
اقتراحفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) خواستن ، آرزو کردن . 2 - بی اندیشه سخن گفتن و به قریحة خود امری تازه آوردن . 3 - برگزیدن چیزی . 4 - دربارة مسئله ای از دیگران نظر خواستن . 5 - (اِمص .) پرسش . ج . اقتراحات .
اقتراعلغتنامه دهخدااقتراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) با یکدیگر قرعه زدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). قرعه زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پشک انداختن . استهام . || برگزیدن . (المصادر زوزنی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || آتش افروختن . (منتهی ال
اقتراعدیکشنری عربی به فارسیورقه راي , مهره راي و قرعه کشي , راي مخفي , مجموع اراء نوشته , با ورقه راي دادن , قرعه کشيدن
اقتراحاتلغتنامه دهخدااقتراحات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ اقتراح : روزی سخت خوش بپایان آمدکه بسیار مذاکره رفت در ادب و سماع و اقتراحات و مستان بازگشتیم . (تاریخ بیهقی ). رجوع به اقتراح شود.
اقتراحاتلغتنامه دهخدااقتراحات . [ اِ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ اقتراح : روزی سخت خوش بپایان آمدکه بسیار مذاکره رفت در ادب و سماع و اقتراحات و مستان بازگشتیم . (تاریخ بیهقی ). رجوع به اقتراح شود.