اقترافلغتنامه دهخدااقتراف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ورزیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). || گناه آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گناه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : بجرایم و آثام که در ا
اقتراففرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) کسب کردن ، کسب معاش کردن . 2 - (مص ل .) گناه کردن . 3 - به جا آوردن . 4 - وزیدن .
مقترفلغتنامه دهخدامقترف . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) بعیر مقترف ؛ شتر نوخریده . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || کسب شده . مکتسب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به اقتراف شود.
مقترفلغتنامه دهخدامقترف . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) ورزنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). ورزکننده . (ناظم الاطباء). کسب کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). ج ، مقترفون : ولتصغی اًِلیه اءَفئدة الذین لایؤمنون بالاخرةو لیرضوه و لیقترفوا ماهم مقترفون . (قر
ابن حجرلغتنامه دهخداابن حجر. [ اِ ن ُ ح َ ج َ ] (اِخ ) شهاب الدین ابوالعباس احمدبن محمدبن علی بن حجر هیثمی سعدی (909 -974 هَ .ق .). در جامع ازهر قاهره فقه و اصول آموخت و قبل از بیست سالگی اجازه ٔ فتوی و تدریس گرفت . سه مرتبه بزی
کسب کردنلغتنامه دهخداکسب کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ورزیدن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). کوشش کردن و تحصیل نمودن . (ناظم الاطباء). الفغدن . الفنجیدن .(صحاح الفرس ) (یادداشت مؤلف ). اکتساب . حاصل کردن . بدست کردن . (یادداشت مؤلف ). اقتراف . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر). جرح . (ترجما
گناه کردنلغتنامه دهخداگناه کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مرتکب گناه شدن . جرم و عصیان کردن . اِقتراف . اِجترام . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). اِذناب . ارتکاب ؛ گناه و آنچه بدان ماند کردن . اتزار. (تاج المصادر بیهقی ). جُرم . (دهار). اجرام . تجرم . جَلب . حَوب یا حُوب ، حِی