اقتناءلغتنامه دهخدااقتناء. [ اِ ت ِ] (ع مص ) ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کسب کردن ، یعنی حاصل کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || فراهم آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سرمایه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || لازم گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (نا
اکتناءلغتنامه دهخدااکتناء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اکتنا. کنیت کردن خود را. (از تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). مکنی شدن به کنیتی . صاحب کنیت شدن . (یادداشت مؤلف ). || کنایه کردن از چیزی به چیزی : اکتنی بکذا عن کذا. (ناظم الاطباء). کنایه کردن به
اقتناعلغتنامه دهخدااقتناع . [ اِت ِ ] (ع مص ) خرسند شدن بدانچه هست . (از اقرب الموارد). قناعت کردن . (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد).
اکتناعلغتنامه دهخدااکتناع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فراهم آمدن قوم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). باهم آمدن و حاضر آمدن . (از المصادرزوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). || درآمدن و نزدیک رسیدن شب . || میل کردن . || مهربانی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || د
اقتناءلغتنامه دهخدااقتناء. [ اِ ت ِ] (ع مص ) ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کسب کردن ، یعنی حاصل کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || فراهم آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سرمایه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || لازم گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (نا
اقتناصلغتنامه دهخدااقتناص . [اِ ت ِ ] (ع مص ) شکار کردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) : اولیای دولت را بر اقتصاص و اقتناص او تحریض داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).کی دهد زندانیی در اقتناص مرد زندانی دیگر راخلاص . مولوی .
اقتناعلغتنامه دهخدااقتناع . [ اِت ِ ] (ع مص ) خرسند شدن بدانچه هست . (از اقرب الموارد). قناعت کردن . (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد).
اقتنالوقیلغتنامه دهخدااقتنالوقی . [ اَ ت ِ ] (معرب ، اِ)شوکةالبیضا و آنرا بفارسی بادآور گویند و آن بوته ٔ خاری باشد سفید. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
اقتنانلغتنامه دهخدااقتنان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) راست استادن . || بنده ٔ قن گرفتن . || خاموش گردیدن . || بر قنه برشدن بز کوهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اقتناءلغتنامه دهخدااقتناء. [ اِ ت ِ] (ع مص ) ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کسب کردن ، یعنی حاصل کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || فراهم آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سرمایه گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || لازم گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (نا
اقتناصلغتنامه دهخدااقتناص . [اِ ت ِ ] (ع مص ) شکار کردن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) : اولیای دولت را بر اقتصاص و اقتناص او تحریض داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).کی دهد زندانیی در اقتناص مرد زندانی دیگر راخلاص . مولوی .
اقتناعلغتنامه دهخدااقتناع . [ اِت ِ ] (ع مص ) خرسند شدن بدانچه هست . (از اقرب الموارد). قناعت کردن . (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد).
اقتنالوقیلغتنامه دهخدااقتنالوقی . [ اَ ت ِ ] (معرب ، اِ)شوکةالبیضا و آنرا بفارسی بادآور گویند و آن بوته ٔ خاری باشد سفید. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
اقتنانلغتنامه دهخدااقتنان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) راست استادن . || بنده ٔ قن گرفتن . || خاموش گردیدن . || بر قنه برشدن بز کوهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).