مقتنصلغتنامه دهخدامقتنص . [ م ُ ت َ ن ِ ] (ع ص ) شکارکننده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اقتناص شود. || اسیرکننده . (غیاث ) (آنندراج ). || کسب کننده . (غیاث ) (آنندراج ).
تحریض دادنلغتنامه دهخداتحریض دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) تحریض کردن : و همه را به تشریفات گرانمایه و مزید اقطاعات موعود گردانید و بر قمع و قهر آن مخاذیل تحریص و تحریض داد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 41</span