الاهم فالاهملغتنامه دهخداالاهم فالاهم . [ اَ اَ هََ م ْ م ُ فَل ْ اَ هََ م م ] (ع ق مرکب ) مهم تر، پس مهم تر: اخبار بترتیب الاهم فالاهم مخابره شود. مطالب را بطور الاهم فالاهم ذکر می کنیم .
الاهمفالاهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی الاهم، اساس کار، اصل کار، مهمترین بخش، جزء اساسی، قسمت عمده خبرگان، بهترینِ نوعِ خود لُبّ مطلب، موضوع، معنی نیاز، انتخاب
الهملغتنامه دهخداالهم . [ اَ هََ ] (اِخ ) شهرکی است [ به دیلمان از طبرستان ] بر کران دریا جای کشتی بانان و جای بازرگانان . (حدود العالم ). شهر کوچکی است بر ساحل دریای طبرستان (خزر) که میان آن و آمل یک منزل است . (از معجم البلدان ) (از تاج العروس ) (از مراصد الاطلاع ). در «مرآت البلدان » بغلط
الهیملغتنامه دهخداالهیم . [ اِ ل ُ ] (عبری ، اِ) بمعنی آلِهَة و مفرد آن اِلُوَّه بمعنی اِل̍ه است و در زبان کلدانی اِلاه بمعنی اِل̍ه آمده . الهیم در نامهای خدای تعالی مفرد نیز استعمال میشود.
اهملغتنامه دهخدااهم .[ اَ هََم م ] (ع ن تف ) مهمتر. ضرورتر. (ناظم الاطباء). کنایه از مشکل تر و ضرورتر. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). نعت تفضیلی از مهم : الاهم فالاهم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || سخت در اندوه دراندازنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اَهَم . (ناظم الاطباء).
الاهمفالاهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی الاهم، اساس کار، اصل کار، مهمترین بخش، جزء اساسی، قسمت عمده خبرگان، بهترینِ نوعِ خود لُبّ مطلب، موضوع، معنی نیاز، انتخاب