لغتنامه دهخدا
الحان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَحن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان علامه تهذیب عادل ). آوازهای خوش و موزون . (آنندراج ). آوازها. (غیاث اللغات ). شکنها در سرود. و رجوع به لَحن شود : زنان دشمنان در پیش ضربت بیاموزند الحانهای شیون . <p class="a