الحکم للـهفرهنگ فارسی عمیدحکم و فرمان خدا را است؛ فیصل امور با خدا است. Δ برای نشان دادن تسلیم خود در شرایط بد به زبان میآوردند: ◻︎ گر تیغ بارد در کوی آن ماه / گردن نهادیم الحکمللّه (حافظ: ۸۳۶).
الحکملغتنامه دهخداالحکم . [ اَ ح ُ م ُ لِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) فیصل امور با خدای تعالی است . (از ناظم الاطباء). فرمان خدای راست . رجوع به حکم شود : گر تیغ بارد در کوی آن ماه گردن نهادیم الحکم ﷲ.حافظ.
اسلوب الحکیملغتنامه دهخدااسلوب الحکیم . [ اُ بُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) هو عبارة عن ذکر الاهم تعریفاً للمتکلم علی ترکه الاهم کما قال الخضر صلی اﷲعلیه وسلم حین سلم علیه موسی انکاراً لسلامه لأن ّ السلام لم یکن معهوداً فی تلک الارض انی بارضک السلام و قال موسی صلی اﷲ علیه وسلم فی جوابه انا موسی کأنه قال
ام الحکملغتنامه دهخداام الحکم . [ اُم ْ مُل ْ ح َ ک َ ] (اِخ ) دختر ابی سفیان . زن عیاض بن شداد فهری و بنا بقولی یکی از شش زن مهاجر بود که از اسلام برگشت و بمشرکان ملحق شد. (از کتاب الوزراء و الکتاب ص 33) (ریحانةالادب ج 6 ص <span
ام الحکملغتنامه دهخداام الحکم . [ اُم ْ مُل ْ ح َ ک َ ] (اِخ ) زینب . دختر جحش بن رباب بن یعمربن صبرةبن مرةبن کثیربن غنم بن دودان بن اسدبن خزیمه ٔ اسدیه مکنی به ام الحکم . مادرش امیمه یا میمونه یا امینه دختر عبدالمطلب ، از صحابیات و از زنان پیغمبر اکرم و عمه زاده ٔ آن حضرت بود. در سال سوم هجرت به
الحکملغتنامه دهخداالحکم . [ اَ ح ُ م ُ لِل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ) فیصل امور با خدای تعالی است . (از ناظم الاطباء). فرمان خدای راست . رجوع به حکم شود : گر تیغ بارد در کوی آن ماه گردن نهادیم الحکم ﷲ.حافظ.