لغتنامه دهخدا
الفخته . [ اَ ف َ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از الفختن . اندوخته و جمعکرده . (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ). اندوخته . (فرهنگ رشیدی ). گردکرده شده و جمعکرده شده . (مؤید الفضلاء). اندوخته و محصول . (ناظم الاطباء). الفخده . الفنجیده .