امتحاشلغتنامه دهخداامتحاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سوخته شدن . (مصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). احتراق . (المنجد). سوخته شدن نان و غیر آن . || ملتهب شدن از غضب . (از متن اللغة). || رفتن ماه . (از متن اللغة) (از المنجد) (از ذیل اقرب الموارد). غروب ماه .
امتهاشلغتنامه دهخداامتهاش . [ اِ ت ِ ] (ع مص )سوخته شدن . || ستردن زن روی را با ستره . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
امتعاسلغتنامه دهخداامتعاس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سرین بر زمین بسودن چنانکه پوست مالند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اِست بر زمین سودن و حرکت دادن . (از اقرب الموارد).
امتهاجلغتنامه دهخداامتهاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کشیده شدن خون کسی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) .
امتیازلغتنامه دهخداامتیاز. [ اِ ] (ع مص ، اِمص ) جدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مؤید الفضلاء)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جدا شدن از یکدیگر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (فرهنگ فارسی معین ). جدایی و انفصال و تفریق . (ناظم الاطباء) : در چشم پ
ممتحشلغتنامه دهخداممتحش . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) سوخته شونده . (آنندراج ). سوخته شده . (ناظم الاطباء). سوخته . رجوع به امتحاش شود.