امپریاللغتنامه دهخداامپریال . [ اَ پ ِ ] (فرانسوی ، ص ) امپراتوری . شاهنشاهی . (فرهنگ فارسی معین ) . || (اِ) نوعی سکه ٔ طلا که در دوره ٔ تزاری در روسیه رواج داشته است . (ناظم الاطباء). (از فرهنگ فارسی معین ) . || نوعی بازی ورق . (فرهنگ فارسی معین ) (از لاروس کوچک ).
امپریالفرهنگ فارسی معین(اَ پِ) [ فر. ] 1 - (ص .) امپراتوری ، شاهنشاهی . 2 - (اِ.) سکه ای طلا که در دورة تزاری در روسیه رواج داشته است . 3 - نوعی بازی ورق .
امیراللغتنامه دهخداامیرال . [ اَ ] (فرانسوی ، اِ) دریاسالار. (تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان ترجمه ٔجواهرکلام ج 1 ص 201). سردار لشکر بحری . (ناظم الاطباء). دریابیگ . امیرالبحر .
اخلاقناگرا۱، اخلاقناگرایانهamoralواژههای مصوب فرهنگستانمربوط به اخلاقناگرایی؛ منسوب به اخلاقناگرا
امپریالیستلغتنامه دهخداامپریالیست . [ اَ پ ِ ] (فرانسوی ،ص ) طرفدار امپریالیسم . (فرهنگ فارسی معین ) (از لاروس کوچک ). هواخواه امپراطوری . (فرهنگ فارسی معین ). || طرفدار سیاستی که مبتنی بر بسط نفوذ و قدرت اقتصادی و سیاسی کشور خویش بر کشورهای دیگر است . رجوع به امپریالیسم شود.
امپریالیسملغتنامه دهخداامپریالیسم .[ اَ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) طرفداری از حکومت امپراتوری . || سیاستی که مرام وی بسط نفوذ و قدرت کشور خویش بر کشورهای دیگر است . (فرهنگ فارسی معین ). رژیمی که بر اثر از میان رفتن خرده سرمایه داری داخلی و پدید آمدن تراستها و کارتلها دچار تورم تولید و کمبود مواد خام شود
سکهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ک، درهم، قران، ریال، تومن، سکۀ طلا، بهار آزادی پشیز، پاپاسی، دینار، شاهی، صنار، قران، عباسی زر، سیم لیره، امپریال
حاکمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام حکمفرما، حکمران، فرمانروا سلطنتی، شاهانه، امپراطوری، امپریال، استعمارگر، استعماری عالیمقام، بلندمرتبه، بلندپایه، عالیقدر، عالیرتبه، اعیان، نافذالامر، مسندنشین
امپریالیستلغتنامه دهخداامپریالیست . [ اَ پ ِ ] (فرانسوی ،ص ) طرفدار امپریالیسم . (فرهنگ فارسی معین ) (از لاروس کوچک ). هواخواه امپراطوری . (فرهنگ فارسی معین ). || طرفدار سیاستی که مبتنی بر بسط نفوذ و قدرت اقتصادی و سیاسی کشور خویش بر کشورهای دیگر است . رجوع به امپریالیسم شود.
امپریالیسملغتنامه دهخداامپریالیسم .[ اَ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) طرفداری از حکومت امپراتوری . || سیاستی که مرام وی بسط نفوذ و قدرت کشور خویش بر کشورهای دیگر است . (فرهنگ فارسی معین ). رژیمی که بر اثر از میان رفتن خرده سرمایه داری داخلی و پدید آمدن تراستها و کارتلها دچار تورم تولید و کمبود مواد خام شود