لغتنامه دهخدا
ام فروة. [ اُم ْ م ِ ف َ وَ ] (ع اِمرکب ) میش . (از المرصع) (آنندراج ). || هامه ٔ سر. || منجنیق . (المرصع) : کیف تری ضیع ام فروةتأخذهم بین الصفا و المروة.و مقصود شاعر از ام فروة منجنیقی است که حجاج در زمان زبیر با آن مکه را سنگباران کرد. (