انانیتلغتنامه دهخداانانیت . [ اَ نی ی َ ] (ع مص جعلی ) نسبت دادن هر چیزی را بشخص خود و همه [ چیز ] را از خود دانستن . (ناظم الاطباء). منی . (فرهنگ فارسی معین ). منیت . (یادداشت مؤلف ). منی و خویشتن بینی و نیز هرچه بنده را باشد بخود مضاف گردانیدن چنانکه گویند نفس من و روح من و دل من . (آنندراج
آنندلغتنامه دهخداآنند. [ ن َن ْ ] (اِخ ) یا آنند و زیراب . نام خُرّه ای از ولوپی سوادکوه ، و قریه ٔ بزرگ آن زیراب است .
اینندفرهنگ فارسی عمید۱. عدد مجهول میان سه تا ده؛ چند: ◻︎ جهان این است و چونین است تا بود / و همچونین بُوَد اینند یارا (رودکی: ۴۹۱).۲. سخن مبهم.۳. سخن از روی شک و ریب.
اینندلغتنامه دهخدااینند. [ ن َن ْ ] (ص ، اِ) به معنی اند و آن عددی است مجهول میان سه و نه و آنرا بعربی بضع خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء). شماره ٔ مجهول مرادف اند و ایدند. (از رشیدی ). اند یعنی شماره ٔ مجهول . (صحاح الفرس ).عددی بود مجهول که به ده نرسیده باشد و آنرا اند و ایدند نیز گویند. (جه
خودیفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشنا، خویش ≠ اجنبی، بیگانه، غریب، غیر، ناآشنا ۲. انانیت، انیت ۳. آشنایی ۴. خودمانی، صمیمی