انبجاتلغتنامه دهخداانبجات . [ اَم ْ ب َ ] (ع اِ) ج ِ انبج . (ابن البیطار). انبه ها. رجوع به انبه شود. || داروهای پرورده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پرورده ها چون بنفشه ٔ پرورده و جز آن . (مهذب الاسماء). اقسام مربَّیات را نامند مانند مربای انبه و مربای زنجبیل و آمله و هلیله و غیرها در شیره
انبجاتفرهنگ فارسی معین(اَ بَ) [ معر. ] (اِ.) جِ انبج . انبه ها. مجازاً: به مطلق اشیایی که با عسل و مربا سازند، اطلاق کنند، به طوری که انجبات و مربیات مترادف محسوب شود.
انبجهلغتنامه دهخداانبجه . [ اَم ْ ب َ ج َ ] (اِ) مفرد انبجات . (یادداشت مؤلف ). رجوع به انبجات و انبه شود.
انبجلغتنامه دهخداانبج . [ اَم ْ ب َ ] (ع اِ) معرب از انبه ٔ فارسی . (از غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مانجه . (یادداشت مؤلف ) . ج ، انبجات . رجوع به انبه و انبجات شود.
مربیاتلغتنامه دهخدامربیات . [ م ُ رَب ْ ب َ ] (ع اِ) ج ِ مربی . (از متن اللغة).ج ِ مربیة است . (از فرهنگ فارسی معین ). انبجات . (ابن البیطار) (مفاتیح ). مرباها : مربیات دویست و هفتاد من ... (مکاتبات رشیدی ص 284، از فرهنگ فارسی معین ). ||
مربیلغتنامه دهخدامربی . [ م ُ رَب ْ با ] (ع ص ، اِ) پرورده . (مهذب الاسماء). تربیت کرده شده . پرورده شده . (غیاث اللغات ). پروریده . تربیت کرده . برآمده . برآورده . (یادداشت مرحوم دهخدا). نعت مفعولی است از تربیت به معنی پروردن . رجوع به تربیت شود. || به رب ّ پرورده . (منتهی الارب ). عمل آورده