انتشار دادنلغتنامه دهخداانتشار دادن . [ اِ ت ِ دَ ] (مص مرکب ) منتشر ساختن . پراکنده کردن . || چاپ و پخش کردن روزنامه یا کتابی .
انتشار دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط تشار دادن، منتشر کردن، توزیعکردن، آبونمان کردن، پخش کردن، پراکندن، اشاعه دادن بهچاپ رساندن، چاپ کردن چاپ زدن
انتشارلغتنامه دهخداانتشار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گسترده گردیدن و دراز گشتن روز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طولانی شدن و امتداد یافتن روز. (از اقرب الموارد). دراز گشتن روز. (آنندراج ). || فاش شدن خبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ). فاش شدگی و
انتصارلغتنامه دهخداانتصار. [ اِ ت ِ ] (ع مص )داد ستدن . (منتهی الارب ) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). داد بستدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). کینه کشیدن از ظالم و انصاف از دشمن ستدن و انتقام کشیدن . (آنندراج ). انتقام . (از اقرب الموارد). || یاری دادن
انتصارلغتنامه دهخداانتصار. [ اِ ت ِ ] (مأخوذ از ع ، اِمص ) کینه کشی . انتقام : بر عزم انتصار و طلب ثار بر جانب قومش رحلت کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 72). ایلک خان بسر انتصارشد و با انصار خویش روی ببرادر نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص <spa
انتصاردیکشنری عربی به فارسیپيروزي , فتح , جشن فيروزي , پيروزمندانه , فتح وظفر , طاق نصرت , غالب امدن , پيروزشدن
emitsدیکشنری انگلیسی به فارسیانتشار می یابد، بیرون دادن، بیرون ریختن، خارج کردن، انتشار نور منتشر کردن
بیهنجاری انتشارpropagation anomalyواژههای مصوب فرهنگستانتغییر مشخصات انتشار که معمولاً ناشی از برخی تشدیدها در محیط انتشار است
انتشارلغتنامه دهخداانتشار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گسترده گردیدن و دراز گشتن روز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طولانی شدن و امتداد یافتن روز. (از اقرب الموارد). دراز گشتن روز. (آنندراج ). || فاش شدن خبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ). فاش شدگی و
انتشارفرهنگ فارسی عمید۱. پراکنده شدن.۲. گسترده شدن چیزی.۳. فاش شدن خبر.۴. چاپ و توزیع کتاب، نشریه، مجله، و امثال آنها.
قابل انتشارلغتنامه دهخداقابل انتشار. [ ب ِ ل ِ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) آنچه بتوان آن را منتشر کرد. مقابل قابل توقیف .
انتشارلغتنامه دهخداانتشار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گسترده گردیدن و دراز گشتن روز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). طولانی شدن و امتداد یافتن روز. (از اقرب الموارد). دراز گشتن روز. (آنندراج ). || فاش شدن خبر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از فرهنگ فارسی معین ). فاش شدگی و
انتشارفرهنگ فارسی عمید۱. پراکنده شدن.۲. گسترده شدن چیزی.۳. فاش شدن خبر.۴. چاپ و توزیع کتاب، نشریه، مجله، و امثال آنها.
کثیرالانتشارفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه بسیار انتشار یابد.۲. ویِژگی مجله یا روزنامهای که به تعداد بسیار چاپ شود؛ دارای تیراژ بالا؛ پرتیراژ.