انتیمفرهنگ فارسی معین(اَ) [ انگ . ] 1 - درونی ، ذاتی ، محرمانه ، صمیمی ، دوست صمیمی . 2 - فهماندن ، حالی کردن .
حنتملغتنامه دهخداحنتم . [ ح َ ت َ ] (ع اِ) سبوی سیاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سبوی سبز. (اقرب الموارد) (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء). ج ، حناتم . (منتهی الارب ). || درخت حنظل . || ابرهای سیاه . حنتمة، یکی آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
انتملغتنامه دهخداانتم . [ اَ ت ُ ] (ع ضمیر) جمع مذکر ضمیر مخاطب یعنی شما. (ناظم الاطباء). شما جماعت مذکر. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). شما.
انتیموانلغتنامه دهخداانتیموان . [ اَ ] (فرانسوی ، اِ) عنصری است درخشان متمایل برنگ آبی ، دارای خواص فلزی و شبه فلزی (نافلزی ). با هیدروژن گازی سمی تشکیل میدهد، همچنین با اکسیژن ، گوگرد و فسفر به آسانی ترکیب میشود. بهنگام انجماد منبسط میشود، علامت اختصاری آن Sb، و
انتیمونلغتنامه دهخداانتیمون . [ اَ] (فرانسوی ، اِ) انتیموان . رجوع به انتیموان شود.- انتیمون مقیی ؛ عبارتست از طرطرات پتاس و انتیمون . (ناظم الاطباء).
زبده ٔ انتیمونلغتنامه دهخدازبده ٔ انتیمون . [ زُ دَ / دِ ی ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کلورید انتیمون است .(از دائرة المعارف بستانی ). رجوع به انتیمون شود.
کوکفرهنگ مترادف و متضاد۱. منظم، میزان ۲. بخیه ۳. انتیم، سازگار ۴. روبهراه، روشن ۵. تحریک، خشمگین، عصبی، غضبناک ۶. گنبد ۷. کوکنار ۸. کاهو ۹. آبی، کبود
مهربانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ق، نزدیک، جدانشدنی، دوست، حبیب، یکزبان، همدل، یکدل، صدیق، صادق، بیریا، انتیم، خودمانی، وفادار، ازخودگذشته، دلسوز، غمخوار، غمگسار، عاطفی، بندهنواز، محرم، مردمدوست شریف، خیرخواه دوستدار، ارادتمند
انتیموانلغتنامه دهخداانتیموان . [ اَ ] (فرانسوی ، اِ) عنصری است درخشان متمایل برنگ آبی ، دارای خواص فلزی و شبه فلزی (نافلزی ). با هیدروژن گازی سمی تشکیل میدهد، همچنین با اکسیژن ، گوگرد و فسفر به آسانی ترکیب میشود. بهنگام انجماد منبسط میشود، علامت اختصاری آن Sb، و
انتیمونلغتنامه دهخداانتیمون . [ اَ] (فرانسوی ، اِ) انتیموان . رجوع به انتیموان شود.- انتیمون مقیی ؛ عبارتست از طرطرات پتاس و انتیمون . (ناظم الاطباء).