انحصارلغتنامه دهخداانحصار. [اِ ح ِ ] (ع مص ) کوتاه شدن و درگنجیدن در چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || در تنگنا افتادن . || محدود بودن . مخصوص بودن امری بکسی یا مؤسسه ای . || در اصطلاح مالیه محدود کردن ساخت یا توزیع یا فروش چیزی بدولت یا مؤسسه و یا شرکتی : انحصار دخانیات . || (اِمص ) محدود
انحصارفرهنگ فارسی عمید۱. درگنجیدن در چیزی.۲. محدود بودن.۳. (اقتصاد) اختصاصی بودن مالکیت چیزی یا امتیاز کاری یا فروش کالایی به کسی یا مؤسسهای معین.
انحصارmonopolyواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن یک بنگاه یا گروهی از بنگاهها، کموبیش کل بازار یک محصول را در اختیار دارند متـ . انحصار عرضه
انهصارلغتنامه دهخداانهصار. [ اِ هَِ ] (ع مص ) پیچیده شدن . || شکسته گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مطاوع هصر است . (از اقرب الموارد).
انحسارلغتنامه دهخداانحسار. [ اِ ح ِ ] (ع مص ) برهنه شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برهنه شدن چیزی .(تاج المصادر بیهقی ). انکشاف . (از اقرب الموارد).
انعصارلغتنامه دهخداانعصار. [ اِ ع ِ ] (ع مص ) فشارده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شیره شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). فشارداده شدن چون فشارداده شدن انگور و جز آن تا آبش خارج شود. (از اقرب الموارد).
انحصار چندتاییoligopolyواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن گروهی کوچک از بنگاهها، بازار را در اختیار خود دارند
انحصاریلغتنامه دهخداانحصاری . [ اِ ح ِ ] (ص نسبی ) منسوب به انحصار. || منحصر: فروش ... انحصاری است . (فرهنگ فارسی معین ).
انحصاریلغتنامه دهخداانحصاری . [ اِ ح ِ ] (ص نسبی ) منسوب به انحصار. || منحصر: فروش ... انحصاری است . (فرهنگ فارسی معین ).
انحصار چندتاییoligopolyواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن گروهی کوچک از بنگاهها، بازار را در اختیار خود دارند
انحصار خریدmonopsonyواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن یک خریدار بزرگ، کموبیش کل بازار را در اختیار خود دارد
انحصار دوتاییduopolyواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن دو بنگاه، کموبیش کل بازار یک محصول را در اختیار دارند