انخاطلغتنامه دهخداانخاط. [ اِ ] (ع مص ) بینی افشاندن و آب دهن انداختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
انخیاتلغتنامه دهخداانخیات . [ اِ ] (ع مص ) فرود آمدن باز از هوا بر شکار تا بگیرد آنرا. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فرود آمدن باز از هوا بر شکار. (از اقرب الموارد). فرود آمدن باز از هوا تا بگیرد شکار را. (آنندراج ).
بینی افشاندنلغتنامه دهخدابینی افشاندن . [ اَ دَ ] (مص مرکب ) بینی فشاندن . بینی گرفتن . بینی پاک کردن . تمخط. فین کردن . (منتهی الارب ). امتخاط. انخاط و نخط. (منتهی الارب ).
افشاندنلغتنامه دهخداافشاندن . [ اَ دَ ] (مص ) برافشاندن . افشانیدن . فشاندن . (شرفنامه ٔ منیری ). ریختن . (مؤید الفضلاء). ریختن و پاشیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاشیدن . (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : سواران ... جز آن نتوانستند کرد که سلاح می افشاندند و در بیشه