انداویدنلغتنامه دهخداانداویدن . [ اَ دَ ] (مص ) مالیدن گل و گچ بر بام ودیوار خانه و عمارت و اندود کردن . (ناظم الاطباء).
اندوهیدنلغتنامه دهخدااندوهیدن . [ اَ دَ ] (مص ) غمگین شدن . (آنندراج ). دارای اندوه و غم شدن . صاحب اندوه و غم گشتن . محزون شدن . مهموم گردیدن . || (مص ) آزرده کردن . (ناظم الاطباء).
انداییدنلغتنامه دهخداانداییدن . [ اَ ] (مص ) انداویدن . (ناظم الاطباء). || اندودن . کاهگل گرفتن (بام ، دیوار).گل مالیدن . (فرهنگ فارسی معین ). کهگل کردن بر دیوارو آلودن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || طمع کردن . || آرزومند شدن . (ناظم الاطباء).