انسابلغتنامه دهخداانساب . [ اِ ] (ع مص ) سخت وزیدن باد و برداشتن آن خاک و سنگریزه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
انسابلغتنامه دهخداانساب . [اَ ] (ع اِ) ج ِ نَسَب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (دهار). نسبها و نژادها. (غیاث اللغات ). پشتها. (از یادداشتهای لغت نامه ) : چون از آن روز برنیندیشی که بریده شود در اوانساب . ناصرخسرو.<br
انسیابلغتنامه دهخداانسیاب . [ اِ ] (ع مص ) بشتاب رفتن مار و آنچه بدان ماند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تند رفتن . رفتن مار و تدافع نمودن در رفتن . (از اقرب الموارد). رفتن آب و مار و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی نسخه ٔخطی کتابخانه ٔ لغت نامه ورق 23
انشابلغتنامه دهخداانشاب . [ اِ ] (ع مص ) بسته نمودن و آویخته گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بسته کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). اعلاق . (از اقرب الموارد). درآویختن . (یادداشت مؤلف ). || ناروان ساختن . || سخت وزیدن باد و برداشتن خاک و سنگریزه را. (منتهی الارب
انشیابلغتنامه دهخداانشیاب . [ اِ ] (ع مص ) آمیخته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اختلاط. (از اقرب الموارد).
انصابلغتنامه دهخداانصاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَصب . (منتهی الارب ).رجوع به نصب شود. || ج ِ نُصُب . (از اقرب الموارد). سنگها که گرداگرد کعبه برپای می کردند و می پرستیدند و بر آنها ذبح و قربان می کردند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). بتها که کفار می پرستیدند.
انصابلغتنامه دهخداانصاب . [ اِ ] (ع مص ) نصیب گردانیدن جهت کسی . (ازمنتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برای کسی نصیبی قرار دادن . (از اقرب الموارد). || مانده گردانیدن اندوه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خسته و مانده کردن . (از اقرب الموارد). || رنج رسانیدن و دردمند گردانیدن بیماری
نسابلغتنامه دهخدانساب . [ ن َس ْ سا ] (ع ص ، اِ) مرد نیک دانا به انساب . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). علیم به انساب . (اقرب الموارد). عالم به انساب . (المنجد). مرد دانای به انساب مردم . (از ناظم الاطباء). نسب شناس . متخصص در معرفت انساب . (سمعانی ). نسابة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)
دیناریلغتنامه دهخدادیناری . (ص نسبی ) منسوب به دینار که واسطه ٔ معاملات است . (از انساب سمعانی ). منسوب به سکه ٔ معروف دینار است . (از انساب سمعانی ).
علم الانسابفرهنگ فارسی عمیدنسبشناسی؛ قسمتی از علم تاریخ که اشخاص را بهواسطۀ پدر، جد، یا قبیله میشناساند و دربارۀ نیاکان کسی بحث میکند.