انشعابلغتنامه دهخداانشعاب . [ اِ ش ِ ] (ع مص ) پراکنده شدن و شاخ شاخ شدن درخت و راه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شاخ شاخ شدن و پراکنده شدن درخت و راه و نهر. (از اقرب الموارد). شاخ زدن و برکنده و پیوسته شدن . (تاج المصادر بیهقی نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ورق <span class="hl" d
انشعابفرهنگ فارسی عمید۱. جدا شدن؛ شعبهشعبه شدن.۲. (سیاسی) جدا شدن گروهی از اعضای سازمان یا تشکیلات برای پیوستن به حزب دیگر یا تشکیل یک حزب جدید.۳. (اسم) بخش جداشده از شبکۀ اصلی برای رساندن خدمات به مصرفکننده.
انشعابbifurcationواژههای مصوب فرهنگستانتغییر پایداری ساختاری یک دستگاه دینامیکی براثر تغییر پارامترها
انشعابbranching 1واژههای مصوب فرهنگستاندوگانگی یا چندگانگی حالتهای واپاشی در هستههای پرتوزا و ذرههای ناپایدار متـ . شاخگی
انسحابلغتنامه دهخداانسحاب . [ اِ س ِ ] (ع مص ) کشیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). کشیده شدن بر روی زمین . (از اقرب الموارد). و رجوع به تابع (اصطلاح نحوی ) و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
انسعابلغتنامه دهخداانسعاب . [ اِ س ِ ] (ع مص ) جاری شدن آب . (ناظم الاطباء). جاری شدن آب و روان گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). روان گردیدن آب . (از اقرب الموارد).
پالایۀ انشعابbranching filterواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که در موجبر قرار میدهند تا باندهای بسامدی مختلف ریزموج را جدا یا ترکیب کند
خط انشعابی 1transit line branchواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از خط که از یک خط حملونقل عمومی یا خطوط دیگر منشعب میشود
پالایۀ انشعابbranching filterواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که در موجبر قرار میدهند تا باندهای بسامدی مختلف ریزموج را جدا یا ترکیب کند
عدد انشعابbranch numberواژههای مصوب فرهنگستانعددی که بهعنوان معیاری برای سنجش قدرت پخش یک نگاشت به کار میرود
نقطۀ انشعابline tap, tee point, tapواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای بر روی خط برق که دستکم به سه پایانه متصل است
نقطة انشعابbifurcation pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای از فضای پارامترها که در آن پایداری ساختاری تغییر میکند