انطاقلغتنامه دهخداانطاق . [ اِ ] (ع مص ) گویا گردانیدن و بسخن درآوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بنطق درآوردن . (از اقرب الموارد). بسخن درآوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن جرجانی ).
انتاغلغتنامه دهخداانتاغ . [ اِ ] (ع مص ) بفسوس خندیدن بر کسی یا پنهان خندیدن بروشی که ضبط نتواند و بعض آن آشکار گردد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
انتاقلغتنامه دهخداانتاق . [ اِ ] (ع مص ) برداشتن سنگ سخت . || خانه پیشاپیش خانه ٔ دیگری ساختن . || زن بسیاربچه را به زنی خواستن . || سایبانی برگرفتن پیش آفتاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || افشاندن انبان و خنور را تا از کرم پاک شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا
انتیاقلغتنامه دهخداانتیاق . [ اِ ] (ع مص ) برگزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )(تاج المصادر بیهقی ). انتقاء. (از اقرب الموارد).
آنتیکلغتنامه دهخداآنتیک . (فرانسوی ، ص ، اِ) (از لاطینی آنتی کواوس ، به همین معنی ) ظرف یا جامه یا کتاب یا فرش یا مجسمه و مانند آن سخت دیرینه . || در تداول فارسی ، سخت بد. سخت زشت و کریه .
انطقلغتنامه دهخداانطق . [ اَ طَ ] (ع ن تف ) گویاتر. بانطق تر.- امثال : انطق من سحبان . (یادداشت مؤلف ).انطق من قس (ابن ساعدة الایادی ).