ناریلغتنامه دهخداناری . (اِ) جن و پری . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || (ص نسبی ) منسوب به آتش . آتشی . (ناظم الاطباء) : بیمار بد این ملکت زاو دور طبیب اوآشفته شده طبعش هم مائی و هم ناری . منوچهری .چون باز خاک تیره شود خاکی ناچار
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ] (اِخ ) ابن ابی سعیدبن جلال الدین میرانشاه بن تیمور. از تیموریان ماوراءالنهر. از 872 تا 899 هَ . ق . و او پسر بزرگتر سلطان سعید، میرزا سلطان ابوسعید بود ودر بلده ٔ فاخره ٔ سمرقند سلطنت میکرد و