انطماسلغتنامه دهخداانطماس . [ اِ طِ ] (ع مص ) ناپدید گردیدن و پوشیده شدن و محو و پاک گردیدن خط. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پاک گردیدن و مندرس گردیدن . (از اقرب الموارد). ناپدید شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ).
anatomiesدیکشنری انگلیسی به فارسیآناتومی، تشریح، ساختمان، ساختمان بدن، کالبد شناسی، استخوان بندی، تجزیه، مبحی تشریح
anathemasدیکشنری انگلیسی به فارسیآناتهام، لعنت و تکفیر، هر چیزی که مورد لعن واقع شود، مرتد شناخته شده از طرف روحانیون
تطمسلغتنامه دهخداتطمس . [ ت َ طَم ْ م ُ ] (ع مص ) پوشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سترده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). محو و ناپدید شدن خط وجز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). محو و ناپدید گردیدن چیزی . انطماس . (از اقرب الموارد).
اندراسلغتنامه دهخدااندراس . [ اِ دِ ] (ع مص ) ناپدید گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). محو و ناپدید شدن . (آنندراج ). انطماس . (از اقرب الموارد). محو شدن اثر. (یادداشت مؤلف ). یقال و اندرس الرسم . (ناظم الاطباء). || کهنه شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). پاره پاره ش
پوشیده شدنلغتنامه دهخداپوشیده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ملبس شدن . بتن کرده شدن . تغطی . تغشی . تستر. استتار. انتقاب . فرا گرفته شدن چیزی بچیزی . انخساف . انغمام . (تاج المصادر). اکتنان . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). تکنین . تطمس . انطماس . لیه . التطاط؛
محو شدنلغتنامه دهخدامحو شدن . [ م َح ْوْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) امحاء. (تاج المصادر بیهقی ). محو گردیدن . انطماس . طموس . سترده شدن : تطلس ؛ پاک شدن ، محو شدن نوشته . تطمس ؛ محو شدن خط. (منتهی الارب ) : طبعترا تا هوس نحو شدصورت عقل از دل ما محو شد. <p class="auth
پاک شدنلغتنامه دهخداپاک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پاکیزه گردیدن . پاک گردیدن . طهارت . طُهر. تطهّر. مطهر گشتن . طاهر گشتن . نظافة. (دهار). طیب . طاب . طیبة. تطیاب . زَکاء. تزکّی . تنقّح . نقا. نقاوة. نقاءَة. نقایه . نُقاوَه .- پاک شدن از عیب و عوار یا وام و جز آن ؛