انقاضلغتنامه دهخداانقاض . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نِقض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). رجوع به نقض شود.
انقاضلغتنامه دهخداانقاض . [ اِ ] (ع مص ) زبان بکام چسبیده بانگ برزدن ستور را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بانگ کردن عقاب و چوزه ٔ مرغ و بندِ اندام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بانگ کردن ماکیان و عقاب و اشتربچه و شیشه حجام .(تاج المصادر بیهقی ). بانگ عقاب و گفته اند:
انقاضفرهنگ فارسی معین( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - سنگینی بار بر پشت . 2 - گرانبار ساختن . 3 - استخوان را در هم شکستن . 4 - باز کردن ریسمان .
انقادلغتنامه دهخداانقاد. [ اِ ] (ع مص ) برگ آوردن درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
انقاذلغتنامه دهخداانقاذ. [ اِ ] (ع مص ) یک سو گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || رهانیدن کسی را از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رهانیدن کسی را از شر و جز آن . (ناظم الاطباء). رهانیدن و نجات دادن . (از اقرب الموارد). رهانیدن . (ترجمان القرآن جرجانی ). تنقذ. استنقاذ. (از
انقیادلغتنامه دهخداانقیاد. [ اِ ] (ع مص ) گردن دادن و کشیده شدن ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کشیده شدن ستور. (از اقرب الموارد). کشیده شدن و تن بدادن . (تاج المصادر بیهقی ). گردن دادن . (صراح اللغة). کشیده شدن . (مصادر زوزنی ) (از آنندراج ). استقاده . گردن نهادن . استسلام . تن دادن . (یا
انقیاضلغتنامه دهخداانقیاض . [ اِ ] (ع مص ) شکافتن دیوار بی افتادن و یا فرودریدن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شکافته شدن دیوار. (تاج المصادر بیهقی ). ترک خوردن دیوار. (یادداشت مؤلف ). || کفتن چاه و دندان از درازا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکا
انکاثلغتنامه دهخداانکاث . [ اَ ] (ع ص ) حبل انکاث ؛ رسن گسسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ نِکْث . (از اقرب الموارد). رجوع به نکث شود.