انهدادلغتنامه دهخداانهداد. [ اِ هَِ ] (ع مص ) شکسته و ویران شدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).شکسته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).
انهضاضلغتنامه دهخداانهضاض . [ اِ هَِ ] (ع مص ) شکسته و کوفته شدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکسته شدن . (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). انکسار. (اقرب الموارد).
اندادلغتنامه دهخداانداد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نِدّ. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). همتایان . همانندان . امثال . نظرا. (فرهنگ فارسی معین ).
اندادلغتنامه دهخداانداد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان مشهد با 617تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ،پنبه و کنجد است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
شکستهلغتنامه دهخداشکسته . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) مکسور و خردشده . (ناظم الاطباء). خرد. (آنندراج ). منکسر. مکسور. کسیر. (منتهی الارب ). نعت مفعولی از شکستن در معنی متعدی آن . (یادداشت مؤلف ). صاحب آنندراج در توضیح