برانگیزاندنلغتنامه دهخدابرانگیزاندن . [ ب َ اَدَ ] (مص مرکب ) واداشتن . برانگیختن . برانگیزانیدن . انگیزاندن . رجوع به برانگیختن و برانگیزانیدن شود.
بینگیختنلغتنامه دهخدابینگیختن . [ ی َ گی ت َ] (مص ) انگیختن . انگیزاندن . رجوع به انگیختن شود.- بینگیختن بر ؛ تهییج کردن بر. (یادداشت مؤلف ).