اوتارلغتنامه دهخدااوتار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَتَر. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). به معنی تارهای ساز و رودهای کمان . (غیاث اللغات از منتخب اللغة). زه ها. (نوروزنامه ). زه های کمان : گه از الحان مرغان گه ز اوتارخبر آرند ج
اوطارلغتنامه دهخدااوطار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَطَر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). حاجات . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به وطر شود.
ام اوتارلغتنامه دهخداام اوتار. [ اُ م م ِ اَ ] (ع اِمرکب ) سیم مهم چنگ . شاه سیم . ام الاوتار : عدوت گر نبود گو مباش کان بدرگ بریشمی است بر این ارغنون سرآهنگی بقاء جان تو بادا که ام اوتارست که گر بلغزد پایش قفا خورد چنگی . اثیراخسیکتی
اوثرلغتنامه دهخدااوثر. [ اَ ث َ ] (ع حامص ) دشمنی و عداوت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ام اوتارلغتنامه دهخداام اوتار. [ اُ م م ِ اَ ] (ع اِمرکب ) سیم مهم چنگ . شاه سیم . ام الاوتار : عدوت گر نبود گو مباش کان بدرگ بریشمی است بر این ارغنون سرآهنگی بقاء جان تو بادا که ام اوتارست که گر بلغزد پایش قفا خورد چنگی . اثیراخسیکتی
مستحمشةلغتنامه دهخدامستحمشة. [ م ُ ت َ م ِ ش َ ] (ع ص ) مؤنث مستحمش . || أوتار مستحمشه ؛ اوتار و زه های باریک . (منتهی الارب ). رجوع به استحماش و مستحمش شود.
ذات الاوتارلغتنامه دهخداذات الاوتار. [ تُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) رودجامه . آلت زهی . هر آلت موسیقی که آن را زه و وتر باشد.
ذوات الاوتارلغتنامه دهخداذوات الاوتار. [ ذَ تُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) زه وَران . زه داران . رودجامگان . آن آلات از موسیقی که در آن زه بود و زه اعم ّ است از سیم و زه بمعنی الأخص یعنی وتر. مقابل ذوات النفخ . و آنها قسمی از آلات مُهتزّه باشند مانند عود، چنگ . نزهت . قانون . رباب . طنبور. تار. سه
ذوالاوتارلغتنامه دهخداذوالاوتار. [ ذُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوند زه ها. صاحب وترها. || هر یک از آلات موسیقی که زه دارند. رودجامه . ج ، ذووالأوتار. رودجامگان .
ذوی الاوتارلغتنامه دهخداذوی الاوتار. [ ذَ وِل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوندان زه . وترداران . رودجامگان .آلات موسیقی که زه کشیده دارند: و در برهان قاطع ذیل «جفت ساز» آمده است : نوعی از فنون و هنرهای سازندگی و صفتی از صفات ساز ذوی الاوتار است و آن سه نوع میباشد جفت ساز و راست ساز و یک و نیم ساز
ام الاوتارلغتنامه دهخداام الاوتار. [ اُم ْ مُل ْ اَ ](ع اِ مرکب ) آنچه در وقت ضرب ناخن بدان آید. (لباب الالباب ج 2 صص 224-225) وتری از اوتار چنگ . (آلت موسیقی ). سیم مهم ساز. شاه سیم . و رجوع به ام