اوقافلغتنامه دهخدااوقاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وقف . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد). رجوع به وقف شود. || موقوفات و چیزهایی که در راه خدا وقف کرده باشند. (منتهی الارب ). مالهائی که بر فقرا ومزارات وقف کرده باشند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).- سازمان اوق
اوکولغتنامه دهخدااوکو. (اِ) بوم را گویند و آن پرنده ای است که بنحوست اشتهار دارد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بوم و جغد. (ناظم الاطباء). || هر مرغ بدشگون . (ناظم الاطباء).
سبللغتنامه دهخداسبل . [ س ُ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ سبیل . بمعنی راهها. (دهار) : از اوقاف این تربیت نیکو اندیشه باید داشت تا بطرق و سبل رسد. (تاریخ بیهقی ). اوقاف اجداد و آباء ایشان هم از پرگار افتاده و طرق و سبل آن بگردیده . (تاریخ بیهقی ). ارتفاعات آن را حاصل می کند و بسبل
طغان خانلغتنامه دهخداطغان خان . [ طُ ] (اِخ ) حاکم فرغانه بوده است . رجوع به جهانگشای جوینی چ اوقاف گیب ج 1 ص 232 شود.
طرقلغتنامه دهخداطرق . [ طُ رُ ] (ع اِ) ج ِ طریق . راهها.- وزارت طرق ؛ وزارتی که اداره ٔ شاهراه ها کند به ساختن و ترمیم . وزارت راه . (فرهنگستان ).|| نحوه ها. نمطها : ارتفاعات آن را حاصل میکند و به سبل و طرق آن میرساند. (تاریخ بیهقی ).
صالحلغتنامه دهخداصالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن سهل . وی از جانب امام باقر (ع ) متولی اوقاف قم بود. رجوع به تنقیح المقال ج 2 ص 94 شود.
ادرارلغتنامه دهخداادرار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دار. سرای ها : و بناهای مساجد و انشای مدارس و رباطات و قناطرو ادرار و انظار و اوقاف بر علما و سادات و زهاد و ابرار. (تاریخ سیستان ).