اولوالامرفرهنگ فارسی عمید۱. فرمانروایان.۲. پیشوایان. Δ برگرفته از آیۀ: یا ایها الذین آمنوا اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولیالامر منکم. (نسا: ۵۹).
متجندهلغتنامه دهخدامتجنده . [ م ُ ت َ ج َن ْ ن ِ دَ ] (ع اِ) لشکریان . سپاهیان . (فرهنگ فارسی معین ) : بیشتر اهل مملکت از امرا و کبرا و حشم و خدم و متجنده ورعیت موافقت اولوالامر را واجب شمرده ... (المعجم ازفرهنگ فارسی ایضاً). مقصود آن که متجنده و سپاهیان واصحاب اشغال به
ابوالعباسلغتنامه دهخداابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) مرسی . یکی از شیوخ اهل طریقت و زاهدی مشهور. گویند: یعقوب بن یوسف بن عبدالمؤمن مقیسی پس از کشتن برادر خود از کرده پشیمان گشت و طالب شیخی شد که خود را تسلیم وی کنداو را به شیخ ایوب بن شعیب بن حسن حوالت کردند یعقوب کس بطلب او فرستاد شیخ