الژریلغتنامه دهخداالژری . [ اَ ژِ ](اِخ ) آلژری . همان الجزایر است . رجوع به الجزایر و فرهنگ ناظم الاطباء شود.
الگریلغتنامه دهخداالگری . [ اَل ْ ل ِ ] (اِخ ) نام شاعر ایتالیایی در قرن 16 م . اشعار او نمونه ای از زبان فلورانسی خالص بشمار میرود.
گالریفرهنگ فارسی عمید۱. مکانی که آثار هنری در آن به معرض دید گذاشته میشود.۲. سرسرا؛ تالار.۳. راهرو؛ دالان.
آلرژیفرهنگ فارسی عمید۱. دستگاه ایمنی بدن.۲. واکنش در برابر بعضی مواد غذایی، دارویی، و واکسن که با علایمی چون خارش، کهیر، شوک، التهاب، عسطه، و آبریزش همراه است.
قُنِشِ اَلَرگگویش بختیاریادرار کردن لک لکها در آب (نزدیک عید که هوا رو به گرمى مىرود و آبها دیگر یخ نمىبندند گویند لکلکها در آب ادرار کردهاند).
قُنِشِ اَلَرگگویش بختیاریادرار کردن لک لکها در آب (نزدیک عید که هوا رو به گرمى مىرود و آبها دیگر یخ نمىبندند گویند لکلکها در آب ادرار کردهاند).