اژدرافکنلغتنامه دهخدااژدرافکن . [ اَ دَ اَ ک َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کشتی های بخاری کوچک و درازکه تُرپیل بطرف کشتیهای دشمن افکند. (فرهنگستان ).
اژدرافکنtorpedo launcherواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای در کشتی یا هواگَرد یا زیردریایی که اژدر را به سمت هدف پرتاب میکند
اژدرافکنفرهنگ فارسی معین( ~. اَ کَ) (ص فا. اِمر.) کشتی بخاری کوچک و دراز و بسیار سریع که اژدر به سوی کشتی های دشمن می افکند.
ناوشکنفرهنگ فارسی عمیدکشتی جنگی تندرو که کشتیهای اژدرافکن دشمن را تعقیب میکند و خودش هم دارای دستگاه اژدراندازی است.
ناوشکنلغتنامه دهخداناوشکن . [ ش ِ ک َ ] (اِ مرکب ) کشتی کوچک بسیار تندرو که برای دنبال کردن اژدرافکن هاست و خود آن کشتی نیز اسبابهائی برای افکندن اژدر دارد. (لغات فرهنگستان ).
کشتی جنگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ناو جنگی، رزمناو، ناوشکن، ناوچه، قایق توپدار، ناو هواپیمابر، مینجمعکن، اژدرانداز، اژدرافکن
اژدراندازلغتنامه دهخدااژدرانداز. [ اَ دَ اَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) آلتی است دراز شبیه بلوله ٔ توپهای بزرگ که در کشتی های اژدرافکن برای انداختن ترپیل بطرف کشتی های دشمن تعبیه کنند. (فرهنگستان ).
ناوفرهنگ مترادف و متضاد۱. اژدرافکن، رزمناو، کشتیجنگی ۲. سفینه، غراب، کشتی ۳. آبراهه، جو، ممرآب، نهر ۴. ناودان ۵. شیاره ۶. وادی ۷. ناوه ۸. تلوتلو