اکتسابلغتنامه دهخدااکتساب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کسب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بدست آوردن . حاصل کردن . (فرهنگ فارسی معین ). حاصل کردن چیزی به سعی خود. (غیاث اللغات ). ارتفاد. اقتراف . (یادداشت مؤلف ) : همت بر اکتساب ث
اقتصابلغتنامه دهخدااقتصاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کلک و نی بریدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بریدن . (المصادر زوزنی ).
اقتشابلغتنامه دهخدااقتشاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیکنامی یا بدنامی خود را ورزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اکتساب فنّاوریtechnology acquisitionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن فنّاوریهای برگزیده از طریق طیفی از روشهای مختلف شامل خرید یا همکاری و مشارکت یا توسعه درونی کسب میشوند
اکتسابیلغتنامه دهخدااکتسابی . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی )منسوب به اکتساب . (از ناظم الاطباء). مقابل جِبِلّی .(یادداشت مؤلف ). آنچه از راه سعی و کوشش بدست آید. مقابل فطری ، بدیهی : معلومات اکتسابی . (فرهنگ فارسی معین ). هر چیز که از کسب و کوشش و زحمت فراهم آمده باشد. (از ناظم الاطباء).
اکتسابیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به اکتساب ، آن چه از راه سعی و کوشش به دست آید. مق فطری ، بدیهی .
ﭐقْتَرَفْتُمُوهَافرهنگ واژگان قرآنآن را فراهم آورده ايد-آن را به دست آورده ايد (ازاقتراف به معناي اکتساب است )
اکتسابیلغتنامه دهخدااکتسابی . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی )منسوب به اکتساب . (از ناظم الاطباء). مقابل جِبِلّی .(یادداشت مؤلف ). آنچه از راه سعی و کوشش بدست آید. مقابل فطری ، بدیهی : معلومات اکتسابی . (فرهنگ فارسی معین ). هر چیز که از کسب و کوشش و زحمت فراهم آمده باشد. (از ناظم الاطباء).
اکتساب فنّاوریtechnology acquisitionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن فنّاوریهای برگزیده از طریق طیفی از روشهای مختلف شامل خرید یا همکاری و مشارکت یا توسعه درونی کسب میشوند
اکتسابیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به اکتساب ، آن چه از راه سعی و کوشش به دست آید. مق فطری ، بدیهی .