اکثریتلغتنامه دهخدااکثریت . [ اَ ث َ ری ی َ ] (ع مص جعلی ،اِمص ، اِ) بسیاری و افزونی . (ناظم الاطباء). || زیادتی در عدد. بیشتری و کثرت . (ناظم الاطباء).زیادتی در شماره . مقابل اقلیت . (یادداشت مؤلف ). بیشتر افراد یک کشور، یک منطقه یا شهر که از جهت زبان ، مذهب ، یا نژاد با هم وجه اشتراکی دارند،
اکثریتفرهنگ فارسی عمید۱. اکثر بودن؛ بیشتر بودن؛ بسیاری و افزونی.۲. (اسم) بیشتر افراد یک کشور یا یک شهر یا یک انجمن.۳. (اسم) افراد یک مجموعه، کشور، یا سازمان که ویژگیهای مشترک دارند و تعدادشان از سایر بخشها بیشتر است.
اکثریتدیکشنری فارسی به انگلیسیabsolute majority, body, generalities, majority, mass , preponderance, preponderancy
دولت اکثریتmajority governmentواژههای مصوب فرهنگستاندر نظام مجلسی، دولتی که حزب برخوردار از اکثریت تشکیل میدهد
اکثریت واپسینlate majorityواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از افراد که فنّاوری و نوآوری را اندکی دیرتر از اکثریت آغازین میپذیرند و معیار اصلی برای آنها سودمندی است
اکثریت آغازینearly majorityواژههای مصوب فرهنگستانگروه عمدهای از افراد که نوآوری را تحت تأثیر تبلیغات یا سودمندی و رفاه حاصل از آن میپذیرند
اکثریتبرتریmajoritarianismواژههای مصوب فرهنگستانفلسفهای قدیمی که بهموجب آن اکثریت یک جامعه، بهلحاظ دین یا زبان یا طبقة اجتماعی، در تصمیمگیری امور جامعه اولویت دارند
دولت اکثریتmajority governmentواژههای مصوب فرهنگستاندر نظام مجلسی، دولتی که حزب برخوردار از اکثریت تشکیل میدهد
اکثریت واپسینlate majorityواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از افراد که فنّاوری و نوآوری را اندکی دیرتر از اکثریت آغازین میپذیرند و معیار اصلی برای آنها سودمندی است
اکثریت آغازینearly majorityواژههای مصوب فرهنگستانگروه عمدهای از افراد که نوآوری را تحت تأثیر تبلیغات یا سودمندی و رفاه حاصل از آن میپذیرند
بیشترینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ، اکثریت، توده، انبوه، قسمت عمده، بیشینه اکثریتنسبی، اکثریت مطلق، اکثریت قریببهاتفاق
اکثریت واپسینlate majorityواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از افراد که فنّاوری و نوآوری را اندکی دیرتر از اکثریت آغازین میپذیرند و معیار اصلی برای آنها سودمندی است
اکثریت آغازینearly majorityواژههای مصوب فرهنگستانگروه عمدهای از افراد که نوآوری را تحت تأثیر تبلیغات یا سودمندی و رفاه حاصل از آن میپذیرند
اکثریتبرتریmajoritarianismواژههای مصوب فرهنگستانفلسفهای قدیمی که بهموجب آن اکثریت یک جامعه، بهلحاظ دین یا زبان یا طبقة اجتماعی، در تصمیمگیری امور جامعه اولویت دارند
اکثریت دوشرطیdouble majorityواژههای مصوب فرهنگستانرأیگیریای که در آن اکثریت آرا با دو معیار احراز میشود
دولت اکثریتmajority governmentواژههای مصوب فرهنگستاندر نظام مجلسی، دولتی که حزب برخوردار از اکثریت تشکیل میدهد
مذهب اکثریتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب کثریت، مذهب اصلی، شیعه، شیعۀ اثناعشری، سنی کاتولیک، پروتستان، ارتدوکس کلیسا سایر فرقهها و مذاهب فرعی ◄ فرقه پیرو فرقههای مذهبی مختلف ◄ آدم دیندار