اکرانواژهنامه آزادبه نمایش درآوردن؛ به نمایش گذاشتن. اِکران واژهای فرانسوی است به معنای پرده سینما که در فارسی هم بکار میرود. در فارسی واژه اکران معنی «به نمایش درآوردن» نیز گرفتهاست چنانکه میگویند "روز اکران این فیلم نزدیک است"
چاکرانلغتنامه دهخداچاکران . (اِخ ) از قراء و بلوک تورا و تونیان از بلوکات و مضافات هرات است . (مرآت البلدان ج 1 ص 72).
اقرانلغتنامه دهخدااقران . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَرَن . (اقرب الموارد). رجوع به قرن شود. || ج ِ قِرن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی کفو و همتا. همسران و نزدیکان و همسایگان . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). ج ِ قِرن ، بمعنی کفو و همتا : سزا بود که ب
اقرانلغتنامه دهخدااقران . [ اِ ] (ع مص ) توانستن . (ترجمان القرآن ). توانستن کاری را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طاقت چیزی داشتن .(تاج المصادر بیهقی ). توانا گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نتوانستن و سست شدن ، از اضداد است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (
اقرپائینلغتنامه دهخدااقرپائین . [ اَ ق َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در شمال شوسه ٔ عمومی فریمان به تربت جام . سکنه ٔ آن 1087 تن است . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، بنشن ، شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی
اکرانیلغتنامه دهخدااکرانی . [ اَ ] (اِ) هر چیز بی ثبات و ناپایدار مانند ابر و باد و برف . (ناظم الاطباء).
بهصحنه آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] بهصحنه آوردن، روی اکران آوردن، افتتاحکردن اجرا کردن، نمایش اجرا کردن روی اکران آمدن، اکران شدن
دکورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه میزانسن، صحنهآرایی، دکوراسیون، نورپردازی صحنه، اکران، سن پشت صحنه پرده، اثاثیه صحنه، دکور جای سوفلور گریم، لباس نورپردازی
اجرافرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل نیل، ادا، ایفا، اقامه، ارتکاب، وصال، راه اندازی، فیصله، حلوفصل کنش، حرکت، کار انجامشده، فعل ایفای تعهدات، ادای وظایف، اتمام▲، موفقیت اقدام، مبادرت اکران، بهصحنه آوردن، هنرنمایی، نمایش، اجرای کنسرت، نوازندگی، موسیقی
نمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه تئاتر، نمایشنامه، پیس، سناریو، فیلمنامه اکران، بهصحنه آوردن، اجرا سوژه، ژانر تراژدی، غمنامه، کمدی، نمایش اخلاقی، ملودرام، تئاتر پوچ، کمدی سیاه، تقلید، مسخرگی، سیاهبازی، کمدی موزیکال نمایش دریک پرده تئاتر یونان باستان، کابوکی پانتومیم، لالبازی نمایش رادیوی
اکرانیلغتنامه دهخدااکرانی . [ اَ ] (اِ) هر چیز بی ثبات و ناپایدار مانند ابر و باد و برف . (ناظم الاطباء).
چاکرانلغتنامه دهخداچاکران . (اِخ ) از قراء و بلوک تورا و تونیان از بلوکات و مضافات هرات است . (مرآت البلدان ج 1 ص 72).
ماکرانلغتنامه دهخداماکران . [ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان دورود است که در بخش مرکزی شهرستان ساری واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کاکرانلغتنامه دهخداکاکران . [ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولوبی بخش سوادکوه شهرستان شاهی که در 24هزارگزی باختر پل سفید واقع، زمینش کوهستانی و سردسیر است . در زمستان سکنه ندارد و تابستانها عده ای از اهالی کندیج کلا از بلوک زیر آب برای تعلیف احشام خود به این د
جاکرانلغتنامه دهخداجاکران .[ ] (اِخ ) دهی از دهات بلوک النجان است که النجان خود از بلوک هرات است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 72).
آبشوند بالاکرانupbank thawواژههای مصوب فرهنگستانتقدم آبشوند، گاه چندساعته، در یک دوره براثر آبشوند یا افزایش چشمگیر دما در تراز کوهستان نسبت به مناطق مشابه مجاور