ایادلغتنامه دهخداایاد. [ اِ ] (ع اِ) پشتیبان و آنچه بدان قوت باشد. || پناه جای . || پناه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حفظ و حمایت ، یقال : هو فی ایاداﷲ؛ ای فی حرزه و ستره . || هوا. || کوه محکم . || خاک گرداگرد حوض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خرگ
هت هتلغتنامه دهخداهت هت . [ هََ هََ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان شتررا بر آب زجر کنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). صوتی است که بدان شتر را به سوی آب رانند. (اقرب الموارد). اذا وقف البعیر علی الردهة فلاتقل له هت هت ، مثلی است که برای ترک اصرار در پند و اندرز در مورد کسی که هوش وی آشکار
ایادیلغتنامه دهخداایادی . [ اَ ] (ع اِ) جج ِ ید، به معنی دست . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نعمتها و نکوئیها و دستها و این جمع ایدی است و ایدی جمع ید است . (غیاث ) : بچشم هر کس او را بزرگی و حشمت بجای هر کس او را ایادی و کردار. <p class="auth
شالهالغتنامه دهخداشالها. (اِخ ) نام شهری قدیمی در بابل که قوم ایاد آن را ویران کرد. (از معجم البلدان یاقوت ).
ایادیلغتنامه دهخداایادی . [ اَ ] (ع اِ) جج ِ ید، به معنی دست . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نعمتها و نکوئیها و دستها و این جمع ایدی است و ایدی جمع ید است . (غیاث ) : بچشم هر کس او را بزرگی و حشمت بجای هر کس او را ایادی و کردار. <p class="auth
فردوس الایادلغتنامه دهخدافردوس الایاد. [ ف ِ دَ سُل ْاِ ] (اِخ ) در بلاد بنی یربوع است . (معجم البلدان ).
تایادلغتنامه دهخداتایاد. (اِخ ) مصحف تایاباد، تایاباذ، تایباد و تایب آباد است . رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 337 و تایاباد و تایباد و تایب آباد شود.
گدایادلغتنامه دهخداگدایاد. [ گ َ ] (اِ) خانه ٔ زیرین . شعوری شعری مغلوط به شاهد این معنی آورده . رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 293 شود.
هوایادnotice for airmanواژههای مصوب فرهنگستاندستورالعملهای سازمان هواپیمایی کشوری دربارۀ نحوۀ عمل فرودگاهها و خطوط هوایی و هواپیماها * این معادل صورت مقلوب و مخفف "یادداشت هوایی" است.