ایارلغتنامه دهخداایار. [ اَ ](اِ) نام ماه سیم بهار است از ماه رومیان . (از آنندراج ) (هفت قلزم ). یکی از ماههای رومیان که آفتاب در ثور باشد. (غیاث ). جوزا. (بحر الجواهر) : جهان را دهم روز بود از ایارنود نه گذشته ز پانصد شمار. نظامی .<b
چار چارگویش بختیاریچارچار، سردترین روزهاى زمستان درماه بهمن، چهار روز آخر چله بزرگ وچهار روز اول چله کوچک = 7 تا 10 و11 تا 14 بهمن.
ایاریلغتنامه دهخداایاری . [ اُ ی ْ یا ] (ع اِ) بزرگ نره . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ایارجلغتنامه دهخداایارج . [ اَ رِ ] (ع اِ) دوایی است مرکب ، مسهل و منقی دماغ ، معرب ایاره . (آنندراج ) (غیاث ). اهل یونان ایارج داروی مسهل را گفته اند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (بحر الجواهر). رجوع به ایاره شود.
ایارجاتلغتنامه دهخداایارجات . [ اَ رِ ] (ع اِ) ج ِ ایارج . رجوع به تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 66 و 67 و تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.
ایاردهلغتنامه دهخداایارده . [ اَ رْ / رِ دَ/ دِ ] (اِ) چگونگی پازند است (صحاح الفرس ). به معنی پازند است و پازند تفسیر زند که شرح و تفسیر اوستاست . (لغت نامه ٔ اسدی ص 477) اکارده . (یادداشت مرح
حزیرانفرهنگ فارسی عمیداز ماههای سُریانی یا رومی، بین ایار و تموز؛ ماه ششم تقویم شمسی بعضی از کشورهای عربی، مطابق ماه ژوئن.
ایاریلغتنامه دهخداایاری . [ اُ ی ْ یا ] (ع اِ) بزرگ نره . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ایارجلغتنامه دهخداایارج . [ اَ رِ ] (ع اِ) دوایی است مرکب ، مسهل و منقی دماغ ، معرب ایاره . (آنندراج ) (غیاث ). اهل یونان ایارج داروی مسهل را گفته اند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (بحر الجواهر). رجوع به ایاره شود.
ایارجاتلغتنامه دهخداایارجات . [ اَ رِ ] (ع اِ) ج ِ ایارج . رجوع به تذکره ٔ ضریر انطاکی ص 66 و 67 و تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.
ایاردهلغتنامه دهخداایارده . [ اَ رْ / رِ دَ/ دِ ] (اِ) چگونگی پازند است (صحاح الفرس ). به معنی پازند است و پازند تفسیر زند که شرح و تفسیر اوستاست . (لغت نامه ٔ اسدی ص 477) اکارده . (یادداشت مرح
دایارلغتنامه دهخدادایار. (اِخ ) دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان . در 8هزارگزی شمال کوزران و هزارگزی راه فرعی کوزران به ثلاث . سکنه 300 تن علی الهی ، آب آن از سراب قره دانه تأمین میشود. محصول آنجا غلات ، حبوبات و لبنیات .
خدایارلغتنامه دهخداخدایار. [ خ ُ ] (اِخ ) نام یکی از آبادیهای بخش سقز کردستان است و بجای کلمه ٔ «اللهیار» سابق برگزیده شده . (از لغات موضوعه ٔ فرهنگستان ).
خدایارلغتنامه دهخداخدایار. [ خ ُ ] (اِخ ) نام یکی از خانان خوقند است که سه بار بتخت سلطنت رسید:یکبار از حدود 1265 هَ .ق . تا 1273 هَ .ق . بار دیگراز 1277 هَ .ق . تا 1
قلعه خدایارلغتنامه دهخداقلعه خدایار. [ق َ ع َ خ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شهریار شهرستان تهران . سکنه ٔ آن 50 تن است . و زارعین آن در نصرت آباد ساکن هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).