ایذالغتنامه دهخداایذا. (ع اِ) رنج و آزار و عذاب و زحمت و جور و ستم و جفا و تصدیع و آزردگی و محنت . (ناظم الاطباء). ایذاء : زبان درنهندش به ایذا چو تیغکه بدبخت زر دارد از خود دریغ. سعدی .بسمع رضا مشنو ایذای کس . <p class="author
ایذافرهنگ فارسی عمیداذیت کردن؛ آزار رساندن؛ رنج دادن: ◻︎ به سمع رضا مشنو ایذای کس / وگر گفته آید به غورش برس (سعدی۳: ۳۲۰).
فضای پرواز توصیهایadvisory airspace, ADAواژههای مصوب فرهنگستانفضای پروازی شامل مسیرهای توصیهای که در آن مراقبت پرواز و خدمات مشورتی، تا حد ضروری و نه بهطور کامل، فراهم باشد
مسافت شتابـ ایست موجودaccelerate-stop distance available, ASDAواژههای مصوب فرهنگستانمسافت قابلدسترس برای شتابگیری و، در صورت انصراف از برخاست، توقف هواپیما
اهدا عضوواژهنامه آزاداهدای بافت های بیولوژیک و یا یک عضو از بدن انسان، زنده یا شخص مرده به یک دریافت کننده زنده نیازمند پیوند
ایذاءلغتنامه دهخداایذاء. (ع مص ) کسی را بیازردن . (زوزنی ). آزردن ورنجانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). رنجانیدن . (منتهی الارب ). اذیت و آزار کردن : در ایذاء مردمان ... پرهیز واجب دیدم . (کلیله و دمنه ).
ایذاملغتنامه دهخداایذام . (ع مص ) واجب گردانیدن حج را بر خویشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || وَذَم (دوال گوشه ٔ دلو) بستن بر دلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ایذانلغتنامه دهخداایذان . (ع مص )اعلام کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آگاه کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24). بیاگاهانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). (المصادر زوزنی ). آگاه کردن به امری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اذان گفتن . (منتهی ا
متأذیلغتنامه دهخدامتأذی . [ م ُ ت َ ءَذْ ذی ] (ع ص ) ایذا یابنده و آزرده شونده . (آنندراج ). ایذا یابنده و آزرده شونده . (غیاث ). رنج کشیده و آزرده کرده . اذیت کشیده و رنج کشیده و جفا دیده و آزرده شده و رنجیده .آزرده کرده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأذی شود.
ستمفرهنگ مترادف و متضادآزار، اجحاف، ایذا، بغی، بیداد، بیدادگری، تطاول، تعدی، جبر، جفا، جور، حیف، ظلم، مظلمه ≠ مهر
شرانلغتنامه دهخداشران . [ ش َرْ را ] (ع اِ) جانوری است که به پشه ماند. شرانة، یکی آن ، یا آن مگس ریزه است که در شبانگاه پدید آید. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (اِمص ) بدی و ایذا و اذیت و آزار. (ناظم الاطباء).
ایذاءلغتنامه دهخداایذاء. (ع مص ) کسی را بیازردن . (زوزنی ). آزردن ورنجانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). رنجانیدن . (منتهی الارب ). اذیت و آزار کردن : در ایذاء مردمان ... پرهیز واجب دیدم . (کلیله و دمنه ).
ایذاملغتنامه دهخداایذام . (ع مص ) واجب گردانیدن حج را بر خویشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || وَذَم (دوال گوشه ٔ دلو) بستن بر دلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ایذانلغتنامه دهخداایذان . (ع مص )اعلام کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آگاه کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24). بیاگاهانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). (المصادر زوزنی ). آگاه کردن به امری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اذان گفتن . (منتهی ا
ایذای جنسیsexual harassmentواژههای مصوب فرهنگستانتقاضا یا تماس جنسی یا دیگر ارتباطهای گفتاری یا نوشتاری که برای طرف مقابل پذیرفتنی نیست
ایذای جنسیتیgender harassmentواژههای مصوب فرهنگستانرفتار نامناسب جنسی، ازجمله رفتارهای تهاجمی و تحقیرآمیز جنسی، که حاکی از نگرشهای ناخوشایند یا توهینآمیز نسبت به زنان است