ایراثلغتنامه دهخداایراث . (ع مص ) میراث دادن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24). وارث گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). میراث رسانیدن و بقیه چیزی دادن . (غیاث اللغات ).
سرپل هواییairheadواژههای مصوب فرهنگستان1. منطقهای در سرزمین دشمن یا مناطق اشغالی که یگان هوابُرد و آمادها و تجهیزات مربوط از راه هوا در آن منطقه فرود میآیند و یگانهای هجومی پس از آفند منطقه را پاک و پدافند میکنند 2. ناحیۀ مشخصی در منطقۀ عملیاتی که بهعنوان پایگاه آماد و تخلیه از راه هوا مورد استفاده قرار میگیرد
خط سرپل هواییairhead lineواژههای مصوب فرهنگستانمنطقهای با فاصله از کنارۀ رود در اراضی دشمن یا دشمن بالقوه که پس از تسخیر، عبور سربازان و تجهیزات را تسهیل میکند و نیز نقش پایگاهی را دارد که از آنجا میتوان عملیات آفندی را تداوم بخشید یا از اراضی کلیدی در پشت سر حفاظت کرد
حرائثلغتنامه دهخداحرائث . [ ح َ ءِ ] (ع اِ) مکاسب . حَریثة یکی . و منه الحدیث : اخرجوا الی معایشکم و حرائثکم . || (ص ، اِ) شتران لاغرشده به سفر. (منتهی الارب ).
میراث دادنلغتنامه دهخدامیراث دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) ارث دادن . واگذاشتن اموال و املاک و جز آن برای بازماندگان . توریث . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). ایراث . (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).
انگیختنلغتنامه دهخداانگیختن . [ اَ ت َ ] (مص ) جنباندن از جای . (برهان قاطع) (از هفت قلزم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جنبانیدن . (انجمن آرا). برجهانیدن . (آنندراج ). بلند ساختن . برکشیدن . (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). به حرکت درآوردن : تیغی