ترجمه مقاله

ایست

'ist

۱. = ایستادن
۲. (اسم، شبه جمله) فرمانی که برای دستور توقف به کار می‌رود؛ بایست؛ بر جای خود بمان.
۳. (اسم، شبه جمله) (نظامی) فرمانی که برای توقف از طرف فرمانده به سربازان داده می‌شود.
۴. (اسم، شبه جمله) فرمانی که مٲمور راهنمایی ‌و رانندگی برای توقف به‌وسایل نقلیه می‌دهد.
۵. (اسم مصدر) (پزشکی) توقف عمل یکی از دستگاه‌های حیاتی بدن: ایست قلبی، ایست مغزی.
۶. (اسم مصدر) توقف.

توقف، درنگ، سکته، مکث، وقفه

ترجمه مقاله