ایشانلغتنامه دهخداایشان . (ضمیر) پهلوی ، «اوشان » جمع «او» (او، اوی ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). ضمیری است نسبت به ذوی العقول به طریق تعظیم و جمع نیز استعمال کنند. (برهان ) (از انجمن آراء). ضمیر شخصی منفصل (جمع ذوی العقول ) که برای تعظیم مفرد نیز استعمال شود. گاه «ایشان » را به «ایشانان » جم
ایشانفرهنگ فارسی معین(ضم .) ضمیر شخصی ، منفصل (جمع ذوی العقول ). الف - فاعلی : ایشان گفتند، ایشان رفتند. ب - اضافی : کتاب ایشان ، خانة ایشان .
قاتل سیاسیassassinواژههای مصوب فرهنگستانفرد مزدور یا متعصبی که با هدف سیاسی شخص یا اشخاصی را به قتل میرساند متـ . قاتل
رژیم آسیاییAsian dietواژههای مصوب فرهنگستانروش سنتی غذا خوردن در آسیا و خصوصاً نواحی شرقی و جنوبی آن که در آن عموماً گوشت غذای اصلی نیست، بلکه برنج و سبزیجات و ماهی و میوههای تازه و مصرف فراوان ادویه وجه غالب است
بازیهای آسیاییAsian Games, Asiadواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که از سال1951، و هر چهار سال یک بار میان کشورهای آسیایی برگزار میشود
بازیهای پاراآسیاییAsian Para Gamesواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که هر چهار سال یک بار و بعد از بازیهای آسیایی برای ورزشکاران دارای معلولیت جسمی برگزار میشود متـ . بازیهای آسیایی معلولان
حسانلغتنامه دهخداحسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن مالک بن عبداﷲبن جابر، وی وزیر عبدالرحمان داخل مؤسس دولت اموی اندلس بود. جد وی عبداﷲ اهل مشرق و مملوک مروان بن حکم و آزادکرده ٔ او بود، حسان در 113 هَ . ق . بیست و پنج سال پیش از آمدن عبدالرحمان بن معاویه به ان
کریم ایشانلغتنامه دهخداکریم ایشان . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس . کوهستانی و معتدل است و 314تن سکنه دارد. صنایعدستی زنان آنجا بافتن پارچه های ابریشمی و نمدمالی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3</s
قلیج ایشانلغتنامه دهخداقلیج ایشان . [ ق ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش اترک شهرستان گنبدقابوس ، واقع در 73000گزی خاور داشلی برون و3000 گزی قره آغاج در حدود 8000 خانوار از تراکمه دراین محل ساکنند. (
ایشان (آنها)گویش اصفهانی تکیه ای: nu(n)hâ طاری: edin طامه ای: nuhâ / nehâ طرقی: edi کشه ای: edi نطنزی: nohâ
ایشان (آنها)گویش اصفهانی تکیه ای: nu(n)hâ طاری: edin طامه ای: nuhâ / nehâ طرقی: edi کشه ای: edi نطنزی: nohâ
ایشان (فاعلی/ غیرفاعلی)گویش خلخالاَسکِستانی: ave/avân دِروی: ave/avân شالی: ave/avân کَجَلی: avân کَرنَقی: ave/avân کَرینی: avə/âvân کُلوری: avân گیلَوانی: avân لِردی: ave/avân
ایشان (آنها)گویش کرمانشاهکلهری: awân گورانی: awân سنجابی: awân کولیایی: awân زنگنهای: awân جلالوندی: avân زولهای: avân کاکاوندی: avân هوزمانوندی: avân
کریم ایشانلغتنامه دهخداکریم ایشان . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس . کوهستانی و معتدل است و 314تن سکنه دارد. صنایعدستی زنان آنجا بافتن پارچه های ابریشمی و نمدمالی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3</s
قلیج ایشانلغتنامه دهخداقلیج ایشان . [ ق ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش اترک شهرستان گنبدقابوس ، واقع در 73000گزی خاور داشلی برون و3000 گزی قره آغاج در حدود 8000 خانوار از تراکمه دراین محل ساکنند. (
رایشانواژهنامه آزاداندیشیدن بسیار و انبوه، رویش بسیار اندیشه و رای، خیزش در رویش اندیشه و رای، رویش ناگهانی اندیشه های بسیار، اندیشه زار انبوه، رای داری و رای پروری بسیار...