ترجمه مقاله

بابل

bābol

درختچه‌ای با برگ‌های دوردیفی شبیه برگ اقاقیا و گل‌های زرد که مصرف دارویی دارد.

باختر، مغرب، غرب ≠ خاور، شرق، مشرق

بابیل

لغت‌نامه دهخدا

بابیل . (اِخ ) جد سوم شیخ زاهد گیلانی . نام شیخ زاهد بنحوی که در صفوةالصفا مسطور است تاج الدین ابراهیم بن روشن امیربن بابیل بن شیخ پندار(یا بندار) الکردی السنجانی است . و گویند مادرجدش بابیل از جن بوده . لقب زاهد را پسرش سید جمال الدین به جهاتی که در آن اختلاف است به او عطا ک

عقربابل

لغت‌نامه دهخدا

عقربابل . [ ع َ رِ ب ِ ] (اِخ ) عقر، موضعی است نزدیک کوفه . (منتهی الارب ). قریه ای است در نزدیکی کربلاء از کوفه . و گویند حسین بن علی (ع ) چون به کربلاء رسید و در محاصره ٔ سواران عبیداﷲبن زیاد قرار گرفت نام این قریه را پرسید گفتند آن «عقر» است و او جواب گفت «نعوذباﷲ من العقر

ترجمه مقاله