بشکل متعب , متعب
stingily
خسته , سير , بيزار , خستگي , باخستگي
خسته شدم، خسته، مانده، سیر، بیزار، زده شده، باخستگی
خسته , سير , بيزار , خستگي , باخستگي , خسته کننده , مزاحم , طاقت فرسا