بادبانیلغتنامه دهخدابادبانی . (حامص مرکب ) همچون بادبان بودن و عمل کردن . مجازاً، بسرعت بردن : آسمان در کشتی عمرم کند دائم دو کارگاه ِ شادی بادبانی وقت انده لنگری . انوری (از شرفنامه ٔ منیری ).|| کشتی رانی . (ناظم الاطباء).
بادبانیvelumواژههای مصوب فرهنگستانپردهای از ابر فرعی با گسترش افقی زیاد، نزدیک یا متصل به قسمت بالای یک یا چند ابر کومهای که گاهی در این ابر فرعی فرومیروند
بادبانی کردنلغتنامه دهخدابادبانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شراع کشیدن و کشتی راندن . (ناظم الاطباء).